بازاريابي سياسي، علمي كه كشف نشده و ناگفته هاي زيادي در باره آن وجود دارد و اينكه چرا بزرگترين كانديداهاي رياست جمهوري غرب از بزرگترين و بهترين مشاوران بازاريابي براي بهبود و اثربخشي امور خود استفاده مي كنند جاي بررسي زيادي دارد براستي وظيفه بازاريابي سياسي چيست فلسفه بازاريابي سياسي چيست و آميخته بازاريابي سياسي چه چيزهايي مي تواند باشد در ارتباطات بازاريابي سياسي به چه نكات عوامل و فاكتورهايي بايد توجه كرد چه تفاوت هايي بازاريابي سياسي با انواع ديگر بازاريابي دارد عليرغم آنكه عبارت بازاريابي سياسي بالنسبه جديد بنظر ميرسد؛ اما مفهومي بسيار ديرينهتر از آن است كه نوظهور باشد. ظهور رسانه هاي مختلف مانند تلويزيون و ديگر وسايل ارتباط جمعي و نگاه علمي غرب به مساله انتخابات و امور سياسي اهميت وجود ارتباط دوسويه ميان سياست و بازاريابي را نمايانتر و بديهيتر كرده است.
با همكاري تيم خود در حال بررسي اين مساله هستيم و قصد داريم تا به صورت كاملا علمي و اجرايي محتواي دروني و بيروني اين موضوع را كاملا تجزيه تحليل كرده تا بتوانيم در انتخابات اخير رياست جمهوري يك اتفاق بزرگ و خدمتي بي نظير را به جامعه خود ارايه دهيم.

مقدمه:
بازاریابی سیاسی از بسیاری جهات مشابه بازاریابی در دنیای کسب و کار است. در بازاریابی کسب و کار، فروشندگان، کالاها، خدمات، و ارتباطات(تبلیغات) را روانه بازار می کنند و در عوض پول(از طریق خرید مشتریان)، اطلاعات( از طریق تحقیقات بازار) و وفاداری مشتریان را دریافت می کنند. در مبارزات سیاسی نیز کاندیداها، وعده ها، حمایتها، خط مشی ها و ویژگی های شخصی شان را به رای دهندگان عرضه می کنند و در مقابل، آرا و کمک های داوطلبانه آنان را دریافت می کنند( Kotler and Kotler,1999). به علت این همسویی در حوزه های مختلف بازاریابی، برخی مفاهیم و ابزارهای بازاریابی بین بازاریابی کالا و خدمات و بازاریابی سیاسی مشترک است(( Grigsby,1997:31) و برخی از اصول بازاریابی کسب و کار برای اعمال در سیاست نیازمند تعدیل هستند..
بيان مساله
مساله برنامه جامع بازاريابي سياسي می تواند وظیفه سنگینی باشد که لازمه آن همکاری تمامی تیم های ارتباطات، بازاریابی و تبلیغات است و این امر مستلزم یک هماهنگی و همکاری جامع و منسجم در برنامه بازاریابی و برنامه ارتباطات بازاریابی سياسي می باشد. بازاريابي سياسي، علمي كه كشف نشده و ناگفته هاي زيادي در باره آن وجود دارد و مساله اينكه چرا كانديداهاي رياست جمهوري در غرب از بزرگترين و بهترين مشاوران بازاريابي براي بهبود و اثربخشي امور خود استفاده مي كنند جاي بررسي دارد. براستي وظيفه بازاريابي سياسي چيست؟ فلسفه بازاريابي سياسي چيست؟ و آميخته بازاريابي سياسي چه چيزهايي مي تواند باشد؟ در ارتباطات بازاريابي سياسي به چه نكات عوامل و فاكتورهايي بايد توجه كرد؟ چه تفاوت هايي بازاريابي سياسي با انواع ديگر بازاريابي دارد؟ ظهور و پيشرفت رسانه هاي مختلف مانند تلويزيون و ديگر وسايل ارتباط جمعي و نگاه علمي غرب به مساله انتخابات و امور سياسي، اهميت وجود ارتباط دوسويه ميان سياست و بازاريابي را نمايانتر و بديهيتر كرده است.
در نظامهای سیاسی رقابت میان بازیگران سیاست با هدف دستیابی به قدرت و یا اثرگذاری بر تصمیمات درون حزبی تا حد زیادی به نحوه بازاریابی آنها از خود و فعالیتهای سیاسی، عمومی و اجتماعی شان در برابر افکار عمومی بستگی دارد. باید توجه داشت که در سیاست و به خصوص در نظامهای مردمسالارانه، بزرگترین مشکل عدم اطمینان محیطی است که خود متاثر از تعداد و پیچیدگی زیاد عناصر محیط سیاسی است. از این رو، ارزیابی موقعیت خود، احتمال موفقیت یا شکست در دستیابی به اهداف موردنظر و بهترین راهبرد برای انتخاب شدن در هاله ای از ابهام قرار دارد(نائیجی،1384). بازاریابی سیاسی ابزارهای کارامدی برای غلبه بر این مشکلات در اختیار سازمانهای سیاسی و کاندیداها قرار می دهد و با بهره گیری از چهارچوب منسجم بازاریابی و با تعدیل مفاهیم اصلی بازاریابی تجاری، به نحوی که در محیطهای سیاسی و برای احزاب یا افراد سیاسی قابل کاربرد باشد، کمک بزرگی به فعالیتهای ترویجی و تبلیغی سیاسی که پیش از این با استفاده از اندیشه ها و تاکتیکهای های سنتی علوم سیاسی انجام می شد می کند.
مفهوم STP [1]یکی از مفاهیم اصلی و پرکاربرد در بازاریابی سیاسی می باشد که با توجه به شباهتهای فراوانی که بین دو حوزه کسب و کار و سیاسی وجود دارد، می توان از آن به عنوان ابزاری قدرتمند در حوزه سیاست استفاده کرد. تنها شرط استفاده صحیح از STP در حوزه سیاست شناخت شباهتها و تفاوتهای بازاریابی سیاسی و کسب و کار است. تا بدین طریق بتوان ابزارهای صحیح و مرتبط را انتخاب نمود و به طور موثر مورد استفاده قرار داد.
طراحی و تبیین فرایند رسیدن راي دهنده به هدف و برنامه ریزی ارتباطی و تبلیغاتی پیشبرد ارتباطي سياسي برای آن، یکی از مهمترین مسائلی است که نیاز به تجزیه و تحلیل و بررسی دارد.
هدف
هدف كلي را مي توان به صورت زير بيان نمود : تبیین و اجرای برنامه ها و استراتژی هاي منسجم، سیستمی و پیشبردی بازاريابي و ارتباطات بازاريابي سياسي.
بازاریابی سیاسی اگرچه سابقه ای کمتر از بازاریابی تجاری دارد، اما در سالهای اخیر رشد قابل توجهی از خود نشان داده است. توسعه روزافزون مراکز مشاوره بازاریابی سیاسی، گرایش بخشهای تبلیغی و ترفیعی احزاب و سازمانهای سیاسی به حوزه تخصصی بازاریابی و حجم انبوه و فزاینده مقالات و کتابهایی که در زمینه بازاریابی سیاسی نوشته می شود همگی نشانه هایی از آینده درخشان این حوزه فرعی بازاریابی است. در این مقاله، در بخش نخست تعاریف عمومی بازاریابی سیاسی را تشریح نمودیم. در تعریف جامعی که در اینجا بر آن تاکید کردیم دومفهوم رابطه بلندمدت و ارزش آفرینی از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد. این امر فعالیتهای افراد و سازمانهای سیاسی در قبال رای دهندگان را هدفمندتر کرده و آنها را بر فعالیتهای ارزش آفرین متمرکز می کند.
نكته اي كه بايد مد نظر قرار داد اين است كه بازاريابي سياسي فقط به دوره کوتاه برگزاری انتخابات محدود نمی شود، بلكه فعاليتي مستمر و مداوم است که در تمام مدت زمانی میان دو انتخابات، بی وقفه ادامه می یابد. سياستمداراني مانند توني بلر و بيل كلينتون که سالها در عرصه سیاسی کشور خود و حتی جهان حکم راندند، همواره در سخنراني هاي خود مباحثي را مطرح مي كردند كه در طول مبارزات انتخاباتي خود بر آنها تأكيد داشتند(Brook, 2001:99). جانسون (2001) معتقد است كه بايد تحقيقات بيشتري براي درك فعاليتهاي احزاب سياسي و چگونگي بكارگيري تئوري و تكنيكهاي بازاريابي نه فقط در مبارزات انتخاباتي، بلكه حتي در كارها و فعاليتهاي روتين عالم سیاست صورت پذیرد. تحقيقات آينده مي تواند در درك مسیری که منجر به یکپارچگی بازاريابي و سياست شده است و تاثیری که ادامه این رویکرد می تواند بر نظامهای سیاسی و جوامع بگذارد، راهگشا باشد(Johnson,2001).
سوالات
برای تهیه برنامه جامع بازاريابي سياسي و استراتژی های ارتباطات بازاریابی سياسي می توان با پاسخ به سوولات زیر و تهیه جدول ها و ماتریس هایی راه رسيدن به هدف را هموار نمود.
1- چه استراتژي هايي براي پيشبرد هدف ما مناسب و سازگار مي باشد؟
2- اثربخش ترين تكنيك ها و استراتژي هاي بازاريابي و تبليغاتي براي دستيابي به هدف حزبي و سياسي چه راهكارهايي مي تواند باشد؟
3- ما دقیقا قصد برقراری ارتباط با چه فرد یا افرادی را داریم؟
4- مخاطبان هدف ما چه کسانی هستند؟ بازار هدف تبلیغات ما چه کسانی هستند؟
5- خصوصیات رفتاری، شخصیتی و روانشناسی این افراد چگونه است؟
6- چه نوع افرادی ممکن است به تبلیغات ما توجه نکنند و آنها را دور بریزند و اهمیت ندهند؟
7- ما خواستار چه نوع تاثیر گذاری بر مخاطبان هدف هستیم؟
8- چه نوع پیام هایی با چه سبکی می تواند بهتری تاثیر گذاری را برمخاطبان هدف داشته باشد؟
9- برای دسترسی به مخطبان هدف خود از چه شیوه ها و رسانه هایی باید استفاده کرد؟
10- بهترین و اثربخش ترین شیوه تبلیغات چیست؟
11- چه زمانی برای برقراری ارتباط با مخاطبان هدف مناسب است؟
12- چگونه می توان راه رسيدن به هدف را تسریع کرد؟
13- چگونه می توان بهترین و اثر بخش ترین برنامه تبلیغاتی را برای پیشبرد اهداف سياسي و انتخاباتي ارائه کرد؟
14- بهترین و اثر بخش ترین کانال های ارتباطی که بتوان به مخاطبان هدف دست یافت چیست و چگونه باید به اجرا گذاشته شود؟
و ...
روش های تحقیق و اجرای پروژه:
برای ادامه به کتاب های مهندس علی خویه و مقالات ایشان مراجعه نمایید
....
بازاريابي سياسي در انتخابات؛ تجربه بريتانيا
نوشته: دكتر جمشيد اماني - عضو هيأت علمي مؤسسه آموزش عالي اكو، دانشگاه علامه طباطبايي -بخش اول
* مقدمه:
اگرچه استفاده از سازوكارهايي كه ما امروزه آنها را در مجموع، بازاريابي ميناميم؛ به دهههاي آغازين قرن بيستم باز ميگردد؛ اما بطور مشخصتر و در دهههاي اخير؛ درست از همان زماني كه پوستر معروف آژانس تبليغاتي ساعتچي و ساعتچي1 استفاده گرديد، ديگر سخنراندن از بازاريابي سياسي خيلي عادي شده است.
آژانس تبليغاتي برادران ساعتچي كه بوسيله برادران ايرانيالاصل ساعتچي بنيانگذاري شده بود؛ با آگهي تبليغاتي خود كه پيش از انتخابات سال 1979 بريتانيا براي حزب محافظهكار، طراحي كرد، شهرت فراگير يافت. اين آگهي توانست خانم تاچر، يك بانوي اتوكار را از اين حزب به مردم بريتانيا تحميل كند. عنوان آگهي مزبور با نام شركت طراح آن عجين شده است. آگهي مزبور در قالب پوستري آماده شده و صف طويل و پيچ درپيچي از بيكاران را به تصوير كشيده بود كه جلوي اداره (عدم) اشتغال بريتانيا صف بسته بودند. اين پوستر با نوشتهاي كه آن را جاودانه ساخت همراه بود. نوشته مزبور بصورت ظرافتمندانه طوري طراحي شده بود كه به ظاهر چنين مينمود كه همانگونه كه پوستر نشان ميداد <كارگران، بيكار هستند2>؛ اما هنرمندانه و با ايهام، كلمات، طوري كنار هم چيده شده بود كه گويي حزب رقيب(حاكم) را كه در آن زمان با نخستوزيري <جيمزكالاهان> اداره ميشد، تخطئه مينمود؛ چرا كه ميشد از آن استنباط نمود كه <حزب كارگر كار نميكند>. ميزان تأثير اين آگهي تا اندازهاي بود كه به سنگ محكي براي ارزيابي تأثيربسياري از آگهيهايي تبديل شد كه پس از آن طراحي گرديد، از جنبه هنري؛ اين آگهي توانسته بود دروغي را در لباس واقعيت در معرض توجه مخاطبين قرار دهد. از جنبه فني نيز اين آگهي از سياست بازاريابي تهاجمي يا تخريبي بهره جسته بود. اگرچه دولت كالاهان اين آگهي را عملي سبكسرانه خواند؛ اما حزب محافظهكار توانست انتخابات مزبور را به نفع خود به پايان ببرد؛ و پس از روي كار آمدن؛ يك دوره چهار نوبته ماندگاري در قدرت را تجربه نمايد كه تا آن زمان، اتفاق نيافتاده بود.
بعدها نيز حزب محافظهكار كوشيد تا به كمك مردم و هواخواهان؛ نسخه جديدي از اين آگهي براي خود دست و پا نمايد؛ و حتي شعاري را هم به اين منظور آماده نمود كه محتواي آن تقريبا چنين بود <كارگر ما را سر كار گذاشته است>. حتي در سال 1996 هم حزب محافظهكار پوستري از تونيبلر، نخستوزير وقت كه از حزب كارگر بود با چشماني ديوآسا تهيه كرد كه در آن نوشته شده بود <كارگر جديد، وحشت جديد> اما اين پوستر راه به جايي نبرد؛ چرا كه تونيبلر به قدرت رسيد.
همه شواهد مزبور وقتي اهميت بيشتري مييابند كه بدانيم بسياري از بازاريابان براين باورند كه بخشي از مفاهيم و ابزارهاي آنان بطور مستقيم وارد بسترهاي سياسي گرديده است. اين باور تا اندازهاي هم درست است، اما بايد اذعان داشت كه ميان فضاي بازاريابي معمول براي كالاها و خدمات از سويي و فرآيند انتخاب سياسي از سوي ديگر، تفاوتهاي مهمي وجود دارد. اين تفاوتها در ادبيات موضوع حاضر، كمتر محل دقت و توجه نظريهپردازان قرار گرفته است. اگرچه موضوع حاضر، ميرود تا رفتهرفته چارچوب علمي پذيرفتهتر و جاافتادهتري بخود بگيرد؛ اما كار تئوريك منتشر شدهاي كه در آن تأثير آگهيهاي بازرگاني سياسي (تبليغات سياسي) و نيز ديگر ابزارهاي ارتباطي بازاريابي مورد سنجش قرار گرفته باشد آنگونه شايسته اهميت اين موضوع باشد كمتر به چشم ميخورد.
اين نوشتار برآن است تا به تفاوتهاي بازاريابي سياسي و بازاريابي در مفهوم كلاسيك آن پرداخته و به معرفي زمينههايي بپردازد كه در آنها بازاريابان ميتوانند آموزههايي را از ادبيات علوم سياسي فراگيرند. در اين مرحله، تجزيه و تحليل خود را محدود نموده و به ذكر مثالهايي از فضاي سياسي كشور بريتانيا بسنده مينماييم.
تفاوتهاي بازاريابي سياسي و بازاريابي خدمات
بازاريابي سياسي به برقراري ارتباط با اعضاي حزب، رسانهها، و منابع محتمل تأمين مالي و نيز رايدهندگان ميپردازد. اينكه مخاطبين آن را طيفهاي گوناگون تشكيل ميدهند، به معناي آن است كه وجوه اشتراك بسياري با امر بازاريابي براي سازمانهاي دولتي و يا غيرانتفاعي دارد (كاتلر و اندرسون 1991، لاولاك و وين برگ 1984). بازاريابي سياسي اهداف متعددي را، به گونهاي كه گفته شد همزمان و به موازات يكديگر درخصوص اعضاء، مسأله تأمين مالي، و نيز راي دهندگان دنبال مينمايد؛ البته در بازاريابي در مفهوم اعم؛ نميتوان مصاديقي بطور دقيق براي آن يافت. تفاوتهاي بازاريابي تجاري با بازاريابي سياسي در هفت زمينه زير قابل ذكر است:
(1) در هر انتخاباتي، همهه رايدهندگان در يك روز، انتخابهاي خود را انجام ميدهند (البته استثنائات اندكي در خصوص رايگيري از طريق پست و يا رايهاي وكالتي وجود دارد). تقريباً هيچگونه موقعيت تصميم خريدي را در جهان بازاريابي تجاري نميتوان يافت كه با موقعيت ياد شده همانندي و شباهت داشته باشد. قطعاً ابزاري را درخصوص بازاريابي در مفهوم اعم آن، نميتواند پيدا كرد كه برشمار بسياري از مردم اثرگذار باشد. بنابراين، اگر چه تشابهات چندي ميان رايسنجيها 3 از سويي، و برآورد گرايشهاي مصرفكنندگان به سمت نامهاي تجاري4 بخصوص، ديده ميشود؛ اما اين دومي در حقيقت همان رفتارهايي است كه عموم مردم در خريدهاي خود از نامهاي تجاري مختلف بروز ميدهند، كه اين خود كاملاً از محيط مفروض سياسي متفاوت است.
(2) اگرچه شايد برخي چنين بحث كنند كه در درازمدت هزينههاي انفرادي و يا تأسفهاي شخصي (تأسف به مفهوم اقتصادي آن) بر انتخابهاي رايدهندگان مترتّب است؛ اما اين واقعيت كه رايدهنده چه بطور مستقيم و يا غيرمستقيم؛ پولي كه به فعل رايدادن او مرتبط بوده و يا از انتخابهاي وي نشأت گرفته باشد، پرداخت نميكند؛ كار رايگيري را ازكار خريد يك كالا و يا خدمت، به كلي متفاوت مينمايد. عليرغم آنكه در بازاريابي تجاري (در مقايسه با بازاريابي سياسي) نيز تنها يك انتخاب داراي اعتبار توسط مصرفكننده صورت ميگيرد؛ اما نظريه حداكثر كردن سودمنديهاي حاصل از اين انتخاب (كه در بازاريابي تجاري محرز است) در فضاي بازاريابي سياسي چندان مصداق ندارد و گذشته از آن، ارتباط چنداني هم نميتوان ميان انتخاب انجام شده و دستاوردهاي شخصي متعاقب آن (كه در بازاريابي تجاري معمول است) در بازاريابي و محيط سياسي تصور كرد.
3) اگرچه فعل راي دادن شايد متضمن پرداخت پولي بابت آن نباشد، اما باستثناء حالاتي كه كسي مهاجرت كند، عموماً رايدهنده خواهناخواه، بايد با انتخاب جمع كنار بيايد؛ حتي اگر اين انتخاب؛ ترجيح وي نبوده باشد. اين امر؛ تفاوت زيادي را ميان بازارها مصرفي و موضوع انتخابات سياسي نشان ميدهد.
4) در برخي از نظامهاي سياسي مانند انگلستان، شخص يا حزب برنده انتخابات، همه اشخاص، گروهها، و اقشار را در حوزه انتخابيه خود، نمايندگي خواهد كرد؛ حال؛ چه اين انتخابات در سطح كرسي انتخاباتي يك يا چند ايالت بخصوص باشد؛ و چه انتخابات سراسري كشوري را در برگيرد. نزديكترين معنايي كه به اين مفهوم در ادبيات بازاريابي تجاري ميتوان يافت. برگزاري مزايدهاي است كه در آن شركتي؛ حق برگزاري بختآزماييهاي ملي5 را بدست آورده و انحصار آن را در دست ميگيرد.
5) يك حزب سياسي و يا يك كانديداي انتخابات، محصولي ملموس اما بس پيچيده و باصطلاح؛ تحفه جعبهپيچي است كه هيچ رايدهندهاي قادر به باز كردن جعبه آن نيست. درنتيجه، اغلب رايدهندگان بايد تنها براساس جعبه سربسته و مفهوم يا پيام كلي ارائه شده، تصميمگيري نمايند. به نظر ميرسد كه رايگيري اختصاصي - در خصوص موضوعات خاص - حتي اگر منافع شخصي اقتصادي به همراه داشته باشد، ولي باز هم تأثير اندكي بر نتيجه كلي انتخابات بريتانيا برجاي گذارد.
اعتقاد بر اين است كه اگرچه محصولات و خدمات پيچيده ديگري نيز وجود دارد كه خريداران قادر به دانستن محتوا و محتويات آن نيستند، اما اين بسته و جعبههاي سياسي هستند كه بخوبي؛ خود را از بازار كالاهايي كه در بازاريابي متعارف مطرح ميگردد. جدا ميكنند. بهعلاوه: در مورد كالاها و خدمات پيچيده (در مقايسه با كانديداها و كلا جعبهپيچهاي سياسي) اگر هم انتخابي صورت گرفت، مشتريان معمولاً ميتوانند هزينهاي را پذيرفته، و نظر خود را تغيير دهند؛ و اين در صورتي است كه معتقد باشند كه در انتخاب خود مرتكب اشتباهي شدهاند، اما درخصوص انتخابات، رايدهندگان ناچارند تا انتخابات آينده منتظر بمانند.
6) اگرچه شايد راههايي براي تأثيرگذاري بر جهتگيريهاي احزاب محلي و يا كشوري وجود داشته باشد (كه در اين خصوص، با موضوع تغييرات اندكي كه از سوي توليدكنندگان، در محصولات و يا خدمات داده ميشود؛ و با توسعه نامهاي تجاري <فرآورده نامها> قابل مقايسه است)؛ اما بايد بپذيريم كه معرفي يك فرآورده نام جديد6 در قالب يك حزب جديد؛ كم و بيش دور از ذهن و دشوار بنظر ميرسد - شاهد اين مدعا نيز عمر كوتاه و پر حادثه حزب دمكراتيك اجتماعي7 در بريتانيا است. گواه ديگر در محدوده اروپا، جنبش فُرزاي ايتاليا8 متعلق به سيلويو برلوسكوني9 است، كه البته همين عاقبت نافرجام آنها، شايد ديگر امپراتوريهاي رسانهاي را براي پيروي از آنان دچار ترديدهاي اساسي كرده باشد.
در واقع نامهاي فراگير و جهاني چنداني درخصوص حوزه تبليغات سياست وجود ندارد. حتي در خصوص اتحاديه اروپايي هم بنظر نميرسد كه در كوتاهمدت بتوان به پيدايش احزاب فرامرزي در اين محدوده اميدوار بود. البته اين را هم انكار نميتوان كرد كه از زمان پيدايش اتحاديه اروپايي، احزابي هم بودهاند كه كوشيده باشند تا حداقل در سطح پارلمانهاي اروپايي تشكلهايي را خلق نمايند.
7) در اغلب وضعيتهاي بازاريابي براي كالاها و خدمات؛ نامهاي تجاري مطرح و شناخته شده، در صف مقدم قرار دارند. در كشور بريتانيا اگرچه دولتها شايد در انتخابات متعاقب به پيروزي برسند، اما واقعيت اين است كه در فواصل ميان هر انتخابات تا انتخابات بعدي؛ در رايسنجيهايي كه صورت ميگيرد اين پيشرو بودن خود را از دست ميدهند. البته معلوم است كه علت از دست دادن اين محبوبيت، آن است كه دولتها به ناچار بايد تصميماتي اتخاذ نمايند كه بعضاً دشوار بوده و براي عامه مردم نيز ناخوشايند است. بهويژه وقتي كه آنها ناچارند تا ميان گزينههاي افزايش مالياتها از سويي و كنترل هزينهها از سوي ديگر، يكي را انتخاب نمايند. اين وضعيت ميتواند گاه بسيار حاد هم بشود؛ بهويژه وقتي كه امكانات قرض گرفتن دولتها با در نظر گرفتن محدوديتهاي حاكم بر بازارهاي مالي، كاهش هم پيدا ميكند.
پينويس:
1. ihctaaS dna ihctaaS
2. nsi ruobaI gnikrow t
3. sllop noinipO
4. dnarb
5. yrettol lanoirtaN -
6. dnarb
7. traP citarcomeD laicoS
8. roF .zaiatI a
9. inocsutreB oivliS
|
[1]- Segmentation,Targetting,Positioning
+ نوشته شده در پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۸۷ ساعت توسط مشاور مدیریت، مدرس بازاریابی، مشاور فروش
|